تمدن و ایزدان اینکایی آمریکا (اینکاها)
??آفرینش و ایزدان اینکایی:
به موجب اندیشه ها و عقاید اینکایی؛ همه جهان هستى و طبیعت و موجودات آن، آفریده نیرویى نادیدنى و خدایى توانا و یگانه موسوم به «ویراکوچا» است، که در لغت به معنى «آسمان نشین»، یا کسى را گویند که مقیم آسمان هاست. سرودى درباره و یراکوچا، ایزد آفریننده و ستایش وى میان متألهین و روشنفکران پرویى وجود داشت که متأسفانه از سراینده آن هیچ اطلاعى در دست نیست، این سرود عبارت است از:
?اى «ویراکوچا» اى خداوندگار جهان، که کاملى، و زمانى مرد و زمانى زن هستى. و سرانجام بدانها باز خواهى رسید. هر چه که هست و هر چه که خواهد شد، اراده توست. تو فرمانرواى دلهایى، تو خداوند نسل هایى، آیا جاودانگى را موجودیتى هست ؟و آیا مى توان منزلگه تو را در بیکران باز شناخت؟ هر گاه از ما دورى، به کجایى؟ آیا در فرازین گاه آسمان ها مأوا دارى؟ و یا در فرودین زمین ها مسکن گرفته اى؟ اى صاحب نشان خداوندى، آواى مرا بشنو، که چسان فرودین است. از بارگاه مینوى که معلق فراز آسمان هاست، از ژرفاى دور دریاها، از هر جایگه که هستى، تو اى آفریننده دنیا، اى خالق بزرگ آدمیان، اى خداى خدایان، تنها به تو، با دیدگانى فرو افتاده، و تو خود بدانها آگاهى دارى؛ اینک سرود مرا بشنو، اى خداوندگار راستین، بگذار تا من از برگزیدگان تو باشم، دل آزرده مباش از اندوه فراوان من و از مرگ زود رس من. بیا به سوى من اى خداوندگار بزرگ، به فراخناى بهشت، اى خداى زمین، اى آفریننده همه چیز، اى هستى بخش بشر، همواره در ستایش و نیایشت استوار خواهم بود. شیدا و مدهوش، با دیدگان فروزانم، که در سایه مژگانم پنهان است، و با آرزوى شناسایى تو، به تو روى مى آورم که تو را بشناسم، و توانایى ات را درک نمایم. اى خداوندگارى که ناظر کردار من مى باشى، اى آفریدگارى که مرا مى شناسى، آفتاب و ماه، شب و روز، بهار و زمستان، جملگى گذرانند، و این بیگانه از مشیت تو نیست، آنها از جایگاه هاى شناخته خود، به سوى هدفگاه خویش روانند، و من تو را مى جویم، و بر آنم که همواره زیبایى و شکوه تو را بنگرم. همچون رودخانه، آرام و خروشان، همانند بهار تندرو و شکوفان، از تو اى خداوندگار من، آرامش و صفا مى طلبم. پاى بسته و دستى پرنیاز، به بخشایشت امیدوارم، دستم بگیر و یارى ام ده، اى پروردگار من. ناله خروشان را بلند مى کنم، تا چون غبارى به آستانت نرم بنشیند، با فراخوانى جمله نیروهایم، مدح و ثنایت مى کنم، اندیشه ام جمله به توست، تا تو چه خواهى، تا فرازین کارهایم آن را انجام دهم، از آن پس شاد و مسرور خواهم بود، از آن پس آسوده خیال خواهم زیست.?
@adyan95
منـابـع:
??مهران کندرى- فرهنگ و تمدن امریکاى جنوبى (پیش از کلمب)- صفحه 223 ـ 209، صفحه 229-224، صفحه 252 ـ 241، صفحه 197 ـ 187
??هاشم رضی- تاریخ ادیان- 5: 842 ، 5: 795 ـ 794، صفحه 28ـ27، 5: 788 ـ 781 ، 5: 773 ـ 765، 5: 849 ـ 848، 772، 5: 844 ـ 839
??روح الامینی- مردم شناسى اجتماعى- صفحه 650 ـ 647
??سید حسن حسینی- آفرینش در اساطیر آمریکا- نشر ادیان، تاریخ نشر 1383